English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7490 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nominal size U اندازه اسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
rated U اسمی
nounal U اسمی
trinomial U سه اسمی
onomastic U اسمی
denominative U اسمی
substantival U اسمی
nominal U اسمی
nominal pitch U گام اسمی
at par U بقیمت اسمی
at par U به قیمت اسمی
nominal value U ارزش اسمی
nominal value U بهای اسمی
nominal diameter U قطر اسمی
nominal data U داده اسمی
nominal value U مقدار اسمی
nominal rating U کار اسمی
nominal partner U شریک اسمی
nominal load U بار اسمی
nominal price U قیمت اسمی
nominal cost U هزینه اسمی
nominal capital U سرمایه اسمی
nominal income U درامد اسمی
nominal price U بهای اسمی
nominal scale U مقیاس اسمی
par value U ارزش اسمی
rated duty U کار اسمی
nominal value U قیمت اسمی
rated quantity U مقدار اسمی
rated voltage U ولتاژ اسمی
face value U ارزش اسمی
nominal voltage U ولتاژ اسمی
rated current U جریان اسمی
call price U ارزش اسمی
rating U رژیم اسمی
smee battery U پیل اسمی
nominal wage U مزد اسمی
face value U بهای اسمی
ostensible U شریک اسمی
ratings U رژیم اسمی
rated candlepower U شمع اسمی
below par U کمتر از بهای اسمی
intermittent rating U کار اسمی متناوب
below par U کمتر از ارزش اسمی
full load U بار خارجی اسمی
nominal load U بار خارجی اسمی
at par U قیمت اسمی سند
voltage rating of a condenser U ولتاژ اسمی خازن
it answers to its name U اسمی است بامسمی
continuous rating U کار پیوسته اسمی
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
n.h.p. U توان اسمی دستگاه
above par U بالاتر از بهای اسمی
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
nominal value U قیمت اسمی سهمی
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
nominative indepdent U اسمی که درحالت نداواقع شود
asthmatics U دچار تنگی نفس اسمی
indicated horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
nominal gross national product U محصول ناخالص ملی اسمی
nominal horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
at par U بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
asthmatic U دچار تنگی نفس اسمی
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
pentaptote U اسمی که دارای پنج حالت باشد
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
depreciation of currency U کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
at par U قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premiums U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
cation U یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
imparisyllabic U دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
gauge U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
nominal scale U شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
degree U اندازه
bulk U اندازه
to what extent <adv.> U تا چه اندازه ای
in what way <adv.> U تا چه اندازه ای
tract U اندازه
degrees U اندازه
deals U اندازه
floor length U اندازه کف
what U چه اندازه
measurement U اندازه
to size up U اندازه
deal U اندازه
immeasurable U بی اندازه
tracts U اندازه
measurements U اندازه
attack size U اندازه تک
quantum U اندازه
equal U : هم اندازه
equaled U : هم اندازه
equaling U : هم اندازه
equalled U : هم اندازه
equalling U : هم اندازه
equals U : هم اندازه
metre U اندازه
screamingly U بی اندازه
beyond measure U بی اندازه
metres U اندازه
what is your size? U اندازه
dealt U اندازه
To some extent. Within limits. U تا اندازه ای
indefinite U بی اندازه
inordinate U بی اندازه
immoderately U بی اندازه
isometric U هم اندازه
isometrics U هم اندازه
in part <idiom> U تا یک اندازه
gauge U اندازه
immense U بی اندازه
extent U اندازه
gauged U اندازه
gauges U اندازه
immensely U بی اندازه
fitted U اندازه
how far <adv.> U تا چه اندازه ای
magnitude U اندازه
infintesimal U بی اندازه
dimensions U اندازه
isodiametric U هم اندازه
meter U اندازه
sizes U اندازه
size U اندازه
symmetric U هم اندازه
inordinately U بی اندازه
soupcon U اندازه کم
so far forth U تا ان اندازه
measurer U اندازه
rather U تا یک اندازه
hecatompet U [اندازه صد پا]
gauge=gage U اندازه
dimension U اندازه
meters U اندازه
measure U اندازه
without limit U بی حد بی اندازه نامحدود
wire guage U اندازه سیم
screen size U اندازه صفحه
neat size U اندازه خالص
size effect U تاثیر اندازه
as well U بهمان اندازه
basic size U اندازه اولیه
area of conductor U اندازه سیم
atomic size U اندازه اتم
much as U بهر اندازه که
size constancy U ثبات اندازه
fitted U هم اندازه شده
middle sized U میان اندازه
minimum size U اندازه حداقل
size control U کنترل اندازه
basic size U اندازه اصلی
atomic size U اندازه اتمی
nominal size U اندازه نامی
scale factor U ضریب اندازه
salinity U اندازه شوری
gauging U اندازه گیری
measuring U اندازه گیر
modules U اندازه میزان
modules U اندازه گیری
module U اندازه میزان
out of proportion U خارج از اندازه
over size U بزرگتر از اندازه
remedial measure U اندازه کمکی
partially true U تا یک اندازه راست
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
4express, overexpression
2high dimentional task solution space
0بار اسمی
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
0معادل انگلیسی بچه تیر که تیری است به اندازه نصف و یا کمتر از نصف تیر معمولی برای پرتاب با کمان به کمک یک ساقه نیم استوانه ای بریده شده از درخت بامبو به اندازه طول یک تیر معمولی برای زدن هدفی در دوردست
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com